محل تبلیغات شما

چـند شبـه،هی خواب می بینـم:" لبـاسم نیست توی کُمدم، در به در دنبـالشـونم. یا خواب میبینم بردم خشکشویی، لباسامو تحویل نمی دن اصلاً!" دنبال تعبیرش بودم، بعضی جاهایی که خوندم مرتبط نبودش ولی درآخر یک جا شبیه خواب من بود، اینکـه حیـرون حیـرون دنبـال لباسام بودم، میگفت با رفتار و گفتـار بقیـه مورد آزار قرار گرفتـی و پریشـونی و دنبـال راهی برای رفتن . یه لحظـه گفتم، اوو، واقعـاً هم همینـه ( : نه اینـکه غم داشته باشـم ،نه اینکـه ناراحت باشـم الـان نه، ولی قلبـم رنج دیده، از حسادت ها ،ازحرف ها و کارها چه محیط خانوادگی و چه کاری!در به در دنبـال راهی برای رفتنـم، تلاشـم، بیدار شدنم هرروز برای رفتنـه. قدر لحظه های حال رو می دونم ولی دوست دارم به دنج ترین جا پروازکنم( :

ایـن روزها .

دوست ندارم کسـی نزدیکـم باشـه، گوشیـم زنگ می خوره، پیغام می دن بم، یا توی فضـای مجازی پیغام میدن،کلافـه می شـم ، حس بی امنیتی دارم که کسی سراغـم رو میگیرن. دوست ندارم کسی باهام صحبت کنـه، این روزا تمام حرف و کارام شده کاری و درسـی . اصلاً دوست ندارم حرف بزنم باکسـی. هرچقـدرم لحظه هام سخت باشـه دوست ندارم کسی کنارم باشـه،حس میکنم تو دست و پامن، لحظم، انرژیمو ازم میگیرن، دوست دارم تنها باشـم،هرموقع وقتش بود میرم سراغشـون. من خوبم،دوباره به نقطه اوج رسیدم، مثلا صبح ها 5 بیدار میشم و شب ها نزدیکای 2 میخوابم . جسمم  خستگی برام معنا نداره. من خوب ِ خوبم . نمیدونم این عادت ها بد هست یا خوب ولی حال منُ عجیب ساخته ِ خوب (:

دلـم،سرزمیـنی پُر از قـهوه، رقص، سـاحل و جنگلهای بزرگُ می خواهـد...

شب هـای بـارونی پـاییـزی مـن

شکلآت تلخ از صندوقچـه خاطرات

دوست ,ها ,ولی ,ندارم ,دنبـال ,کسی ,دوست ندارم ,دنبـال راهی ,به در ,راهی برای ,دوست دارم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

My dear dairies